جدول جو
جدول جو

معنی ملموس کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ملموس کردن
قابل لمس کردن، قابل درک کردن، ادراک پذیر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معمول کردن
تصویر معمول کردن
عملی کردن، اجرا کردن، متداول ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلماس کردن
تصویر پلماس کردن
مانند کوران دست مالیدن بهر سوی برای جستن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مامور کردن
تصویر مامور کردن
گماشتن، منصوب کردن گماردن مامور ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایوس کردن
تصویر مایوس کردن
نومید کردن دلسرد کردن نا امید کردن نومید ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محبوس کردن
تصویر محبوس کردن
زندانی کردن حبس کردن زندانی کردن: او را بگرفتند و محبوس کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخمور کردن
تصویر مخمور کردن
ناواندن مست کردن بسبب نوشانیدن خمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسوس کردن
تصویر محسوس کردن
سهشاندن، آشکار کردن مورد حس و درک کردن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ور انداختن، کهنه کردن فرسودن، ناپدید کردن کهنه کردن، فرسوده ساختن، ناپدید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رواگ دادن، انجام دادن عمل کردن اجرا کردن، متداول کردن رایج ساختن، بعمل آوردن پروردن: (قرب صد هزار سر گوسفند و هزار سر گاو که در خانه ها بنمک معمول کرده... قدید کرده اند) (ترجمه محاسن اصفهان 64)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمور کردن
تصویر معمور کردن
آباد کردن آبادان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکوک کردن
تصویر ملکوک کردن
لکه دار کردن، بد نام کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلماس کردن
تصویر پلماس کردن
((~. کَ دَ))
کورمال کورمال حرکت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محبوس کردن
تصویر محبوس کردن
Maroon
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
Poison
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معکوس کردن
تصویر معکوس کردن
Invert
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معکوس کردن
تصویر معکوس کردن
omkeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
отравлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
vergiftigen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از محبوس کردن
تصویر محبوس کردن
achterlaten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از معکوس کردن
تصویر معکوس کردن
інвертувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
отруювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محبوس کردن
تصویر محبوس کردن
залишити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از معکوس کردن
تصویر معکوس کردن
инвертировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از معکوس کردن
تصویر معکوس کردن
inverter
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محبوس کردن
تصویر محبوس کردن
бросить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
otruć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از معکوس کردن
تصویر معکوس کردن
odwracać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محبوس کردن
تصویر محبوس کردن
porzucić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
vergiften
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معکوس کردن
تصویر معکوس کردن
umkehren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محبوس کردن
تصویر محبوس کردن
zurücklassen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
envenenar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محبوس کردن
تصویر محبوس کردن
abandonar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محبوس کردن
تصویر محبوس کردن
abandonar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی